عتــراف میـکنــم ؛؛؛
.
.
بچــه کـه بــودم .. وقتــی آب لـولـه قطــع میشــد ، بــرا نمــاز فــورا" تیمــم میـگرفتــم ...
نگــو حـالـا تـو خـونـه آب داشتیــم ..
چقـــــــد بـاهـوش بــودم مــن !
بــرم بـرا خــودم اسفــند دود کنــم !
^_^
عتــراف میـکنــم ؛؛؛
.
.
بچــه کـه بــودم .. وقتــی آب لـولـه قطــع میشــد ، بــرا نمــاز فــورا" تیمــم میـگرفتــم ...
نگــو حـالـا تـو خـونـه آب داشتیــم ..
چقـــــــد بـاهـوش بــودم مــن !
بــرم بـرا خــودم اسفــند دود کنــم !
^_^
اعتراف میکنم بعضی از نوشته های عاشقانه واااقعن منو تحت تاثیر قرار داده!!! مخصوصاً دستگاه گوارشمو!!!! اصن سیستم گوارشم ریخته به هم عجییییب! !!! :////
فقط اینو بگم: یکم مراعات کنین خواهشن!!! بچه تو جمع نشسته!!! :///
والا با این عاشقانه هاشون!!!! :////
اعتراف میکنم تا چندسال پیش فک میکردم اگه توخیابون ازماشینا سبقت نگیری به جایی که میخوای بری نمیرسی.
اعتراف میکنم نه لاین دارم نه وایبر نه هم بی تالک و ... ولی دارم با خوبی و خوشی زندگی میکنم . اصنم دوست ندارم این قرطی بازیا رو.
راستی بچه ها واسه این گوشی 1100 ها وایبری چیزی نساختن هنوز؟؟؟ به خدا پول ندارم اندروید بخرم خووووووووو
من اعــتــراف مــيــكــنـم:
مـــن يـه زمــاني جـزء اقـلـيـت هاي هــنــدي بـودم!
اخـه يــه گـاوي رو بــه عـنـوان عـــشــق ميپرستيدم!
اعـتراف مـی کـنم بـزرگـترین پـیـروزی کـه تـو زنـدگیـم کـسب کـردم ایـن بـود کـه از نـونـوایـی یـه دونـه پـلاستیک دستـهدار خـریدم!
رفـتم خـونه دیـدم دوتـاست چـسبـیدن بـه هم!!
اعتراف میکنم ...
بچه که بودم به توپ میگفتم " بیخی "
به رب میگفتم " خبیب "
دانشمندا هنوز ارتباط شونو کشف نکردن!!!
ﺩﺧﺘﺮﻩ 30 ﺗﺎ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺹ ﺩﺍﺭﻩ 20 ﺗﺎ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻭﯾﮋﻩ ,
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻫﻨﻮ ﺩﺍﺭﻩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻧﯿﻤﻪ ﯼ ﮔﻤﺸﺪﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ !!!!!!
ﺧﻮﺏ آخه كم عقل!...ﻧﯿﻤﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ , ﺗﻮ ﻧﯿﻤﻪ ﯼ ﺑﻘﯿﻪ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﮑﺎﺭ
ﮐﺮﺩﯼ ﮐﻪ !!!.........ﺑﺮﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺘﺮﺱ!
اعتراف میکنم
هروقت تو جاده رانندگی میکنم وقتی پلیسی میبینم بعدش به ماشینای مدل بالا اشاره میکنم که پلیس نیست و میتونن با سرعت برن !!!
ایشاالله که همشون جریمه شدن تا حالا
چیه خوب دوست دارم!!!
روانیم خودتی!!!
یکی از ااختلالات روانی که من در کودکی داشتم این بود که با یه سنگ کوچولو می رفتم در لونه مورچه ها اولین مورچه ای که از جلوم رد میشد میزدم نیمه لهش میکردم، طوری که زنده بمونه نتونه حرکت کنه...
بعد منتظر میموندم یه مورچه بیاد کمکش ببرنش، که وقتی میومد میزدم اونم نیمه له میکردم... کلا هرکی میومد کمکشونم میزدم لت و پاره میکردم...
وای خدا من چقد بی رحمم...منو ببخش:(
اعتراف میکنم وقتی زنگ زدم به حوادث برق و خرابی و اتصال یکی از تیر های برق رو گزارش دادم ، حس پتروس فداکار و ریزعلی خواجوی رو داشتم
اگه مسخره نمیکنین اینم بگم که
حتی فکر میکردم بعدا اسممو میزنن توی کتابا
خو چیه؟
فداکاری بود بخدا
تا مدت های خییییییلی طولانی ائن قسمتی ک تتلو میگف:وویی چ چشای بولویی
من تو کف این بودم ک منظورش از(بولو)چی میتونه باشه؟فک میکردم شاید ازاین چرتوپرتای بی معنیه ک تو رپ میگن و هیچوقتم ازشون سردر نمیارم!!!!!
تا اینک بعد از مدت ها فهمیدم منظورش blue(ابی) بوده! ینی مثلا چشای طرف ابی بوده!!
هعییییییی....و اینگونه بود ک من زبانمو پاس کردم......
چیه خوب؟؟؟خودشون گفتن 9/75 ام قبوله!!!
اعتراف میکنم یبار رفته بودم گودزیلامونو از مهدکودک بیارم ... چشتون روز بد نبینه...
دم در مهد یه پسره واسش boOos فرستاد !حالا این هیچی ... خواهر گلـــــــــم برگشته میگه چیه نیگا داره عایا؟؟!؟!!
.
.
.
.
کی میاد با هم بریم تو افق محو شیم ؟؟!
اعتراف میکنم دیروز رفتم به مغازه به صاحبش گفتم:سلام خسته نباشید نوشابه دارید؟
-آره
-پپسیه؟
-آره
سیاهه؟
-آره
-خنکه؟
-آره
-بیزحمت یه دوغ بدید.
هیچی دیگه دقیقا پنج کیلومتر دنبالم کرد.آخرشم نتونست بگیره.
اثرات داعشه ها ، مردم بی اعصاب شدن :D
اعتراف می کنم یکی از سرگرمیام تو دوران امتحانات اینه ک وقتی امتحان رو تموم میکنم زل میزنم به مراقب هم اعصابش رو خورد میکنم هم زمینه رو برای مبادله امداد غیبی اماده میکنم
اعتراف میکنم من تو این فاصله ی بین تموم شدن امتحانات تا گرفتن نمره هام اینقدر درس میخونم که اگه نصف این زمان رو تو دوران امتحانات خونده بودم نفر اول امتحانات بودم...
لامصب این دوران عین برزخ میمونه....
حالا بماند که خانواده چقد دلشون برام میسزه...
کیا مث من این قد پستن؟؟؟؟؟
موقعی که دارم درس میخونم یه صفحه روبرومه..
یه ساعت بعد متوجه میشم ۴ خط بیشتر نخوندم..
یعنی وقتی دارم درس میخونم هر جور فکر خاک بر سری میکنم..
شما هم همینجوری هستین عاایا؟
بزرگتریـن دروغـی کـه
سـر کلـاس بـه خـودم میگـم:
"نمیخـواد بنویسـم
یـادم میمونـه ....!" :))
ما☜ سوسولـــ ☞
شُما⇚✘لات✘⇛
مـا↜فِــــرِشْ↝
شُما⇚✖هــــات✖⇛
↰اَمّــا ↱ ↶فـازَم بِشـِـه قـاط... ↷
بـا دُنیامَم میکُنَــم کــات✘
اعتراف میکنم که مدت مدیدی است که:
.
.
.
.
.
.
.
.
بخور و بخواب کار منه،خدا نگه دار منه.:)
دوستم رفته بودامتحان بده منم منتظرش نشسته بودم که بیاد..
وقتی اومدپرسیدم چطوبود؟؟
میگه افتضاح نتونستم که چیزی بنویسم بدبخت شدم رفت...
میگم خب پس چرااینقدطولش دادی؟میگه بسکه جواباش طولانی بودبرا هرسوال کلی بایدمینوشتیم...
الان موندم کدوم حرفشوقبول کنم
نطرشماچیه؟!!!!!!!!!!
یه چند وقتیه احساس اعتماد به نفسم به اعتماد به سقف تبدیل شده،
اگه بخوام توضیح بدم تقریباً در حد اونی شدم که
اولین بار از در دفتر طراحی سایپا رفت تو،
گفت "میشه پرایدم وانت کرد!"
به علت بروز بودن سایت از صفحات دیگر نیز دیدن فرمایید.
تعداد مطالب:
848 بازدید دیروز: 86 0 73 بازدید امروز: 17 کل بازدید: 994 8191 افراد آنلاین : 21 IP شما : 3.129.39.252 |